خسته و پاره رسیدم به بیبیشاور. دوستم موقع کادو گرفتن گریهش گرفت و همینجوری با اشک و بغض داشت میگفت آخه i feel so loved. تو همون حال که مثلاً با ده نفر سلام نکرده بودم از خستگی گفتم what’s wrong with that؟ یهو جمع که کلاً فاز اشک برداشته بود ترکید و فضا عوض شد. از این که هنوز آنی دارم دلم شاد شد.
آشپزی هفته رو در حالی انجام دادم که libby جون برام کتاب تاریخچهٔ درگیریهای اسرائیل و فلسطین رو میخواند. حدود ۳۰ درصد از مطالب رو با صدای حیاتی و بقیهٔ اخبارگوها به یاد میآوردم. قدمتام زیاده.
😱 آیا ممکنه تحقیر میکنن که بچهشون چشم نخوره مثلا؟ من یکبار شاهد بودم زنی در دیدار بچه تازه به دنیا اومده گفت چقدر زشته. یک نگاهی به مادر بچه که داشت پس میافتاد و ما که با دهان باز مانده بودیم انداخت و گفت ما رسممونه اینجوری میگیم طفل نورسیده چشم نخوره. هرگز دیگه ندیدم، شاید در لحظه از خودش درآورد😂
بابا رو کمی هم به خاطر تنهایی تشویق به ورزش و باشگاه کرده بودیم. چند تا از عزیزترینهاش رو تو همین دو سه سال و مخصوصاً سال اخیر از دست داده بود. حالا کلی هم دلبسته این بچه شده بود. نه که موضوع به این وحشتناکی رو از آن خود بیربطم کنم ولی برای موضوع در چند سطح خراب شدم. این عددها خیلی وحشتناکه.
نوشته ۳۵۷ نفر تو تهران به خاطر آلودگی هوا از دست رفتن. یکیشون مربی باشگاه بابامه. پارسال، بعد از بازنشستگی و سفر مامان که باعث شد مدتی تنها باشه، تشویقش کردیم به ورزش. این مرد جوون ورزیده خیلی هواشو داشت و دلمون به محبت و مراقبتش از بابام که تو سن بالا و بعد از سالها ورزش میکرد خیلی گرم بود. بمیرم.
سنگر ونزوئلا هم درحال سقوط است.
دیگر سیدعلی مانده و تعدادی بادمجان دور قاب چین فاسد، و شکمگنده و شکمپرور در بیت.
زمان فتح تهران نزدیک است! 🔥
#پایان_جمهوری_اسلامی